والمثل های آسان عربی رابه راحتی قورت بده! | |
ی مناسب برای کتب عربی متوسطه اول مناسب برای پایه های هفتم -هشتم - نهم این ضرب المثل ها نسبتا آسان هستند ودانش آموزان اکثرکلمات رامی دانند ویژه درس10عربی8 | |
ضرب المثل عربی | معادل فارسی |
من طلب شیئاً وجدّ وجد | عاقبت جوینده یابنده بود |
من طلب أخاً بلا عیب بقی بلا أخ | گل بیخار خداست یا کجاست گل بی خار نباشد |
من کثر کلامه کثر ملامه | آدم پرگو خطاگوست |
من حفر بئراً لأخیه وقع فیها | چاه مکن بهر کسی اول خودت دوم کسی |
فوق کلّ ذی علم علیم | دست بالای دست بسیار است |
لکلّ فرعون موسی | دست بالای دست بسیار است |
لکلّ مقام مقال | هر سخنی جایی و هر نکته مکانی دارد |
الکلام یجرّ الکلام | حرف حرف میآورد |
کجا ! ادامه مطلب اینجاست! |
ضرب المثل عربی | معادل فارسی |
لکلّ جدید لذّة | نو که آمد به بازار کهنه شود دل آزار |
لا تؤخر عمل الیوم إلی غدٍ | کار امروز را به فردا میفکن |
لا یؤخذ المرء بذنب أخیه | گناه دیگری را بر تو نخواهند نوشت |
لا یلدغ المرء من جحر مرّتین | آدم یک بار پایش در چاله میرود |
عصفور فی الید خیر من عشره علی الشجره | سرکه نقد به زحلوای نسیه |
عند الشدائد تعرف الإخوان | دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی |
کالشمس فی رابعه النهار | مثل روز روشن |
الصبر مفتاح الفرج | گر صبر کنی زغوره حلوا سازی |
ربّ سکوت أبلغ من کلام | چه بسا سکوتی که از سخن گفتن شیواتر است |
السکوت أخو الرّضا | سکوت علامت رضاست |
رحم الله إمریء عمل عملاً صالحاً فأتقنه | کار نیکو کردن از پر کردن است |
الحسود لا یسود | حسود هرگز نیاسود |
الحقّ مرّ | حرف حق تلخ است |
خیر الأمور أوسطها | اندازه نگهدار که اندازه نکوست |
خیر البرّ عاجله | در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست |
الخَیرُ فِیما وَقَعَ | هرچه پیش آید ، خوش آید |
خیر الناس من ینفع الناس | بهترین مردم سودمندترینشان است |
خیر الکلام ما قلّ و دلّ | کم گوی و گزیده گوی چون درّ تا جهان زاندک شود پر |
خالف تعرف | مخالفت کن و مشهور شو |
غاب القطّ إلعب یا فار | گربه نیست پس ای موش بازی کن . هر کاری می خواهی بکن |
کلّ رأس به صداع | هر سری دردی دارد |
أظهرُ من الشمس | آشکارتر از خورشید است |
بلغ السّکین العظم | کارد به استخوان رسید |
مِنَ القَلبِ الی القَلبِ | دل به دل راه دارد |
مَقْتَلُ الرَجُل بین فَکّیْهِ | زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد |
و بَعضُ القولِ یَذْهَبُ فی الرِّیاحِ | حرف او و باد هوا یکی است |
مِن کثَرهِ مَلّاحِیها غَرقتِ السَّفینهُ | آشپز که دو تا شد آش یا شور میشود یا بی نمک |
عِنْدِ الاِمتحانِ یُکرَمُ المَرءُ اَوْ یُهان | به کُشتی پدید آید از مرد ، مرد |
اِنّ معَ الیومِ غداً . | فردایی هم هست |
مِثلُ النّعامهِ لاطَیرٌ و لاجَمَلٌ | به شتر مرغ گفتند بپر گفت شترم ، گفتند بار ببر گفت مرغم |
المَرْءُ بَخلیلهِ | بگو با کهای ، تا بگویم کهای |
اِسْمَع و لا تُصدِّقْ | بشنو و باور مکن |
ضَیفُ العِشاء ما لَـهُ العَشاء | مهمان دیروقت ، خرجش با خودش است |
تِلکَ بتلکَ یا عَمْروُ | این به آن در |
الحدیدَ بالحدید یُفلِحُ | آهن را به آهن توان کوفت |
ربّما اراد الصَّدیِقُ الاحمقُ نَفَعَک فَضَرَّک | دوستی خاله خرسه |
شُعاعُ الشّمْس لا یُخْفَی و نورُالحَقّ لا یُطفَی | آفتاب همیشه پشت ابر نمیماند |
مَصَائبُ قَومٍ عندَ قومٍ فَوائدُ | یعنی مصیبتهای مردمی برای مردمی دیگر سودها دارد |
واحدٌ کالَالف | مشت نمونه خروار است |
لا یعرفُ الِهرَّ من البِرّ | هرّ را از برّ تشخیص نمیده |
یَومٌ لَنا و یومٌ علینا | گهی پشت بر زین وگهی زین به پشت |
هذاالفرسُ و هذا المیدان | این گوی و این میدان |
ما لا یُدرَک کلُّه لا یُترک کلُّه | آب دریا را اگر نتوان کشید – هم به قدر تشنگی باید چشید |
الوَحْدهُ خَیرٌ مِن جَلیسِ السُّوء | هست تنهایی به از یاران بد |
لا نَاقَتی فی هذا و لا جَمَلی | نه سر پیاز است نه ته پیاز |
الماضِی لا یُذکَرُ | گذشته ها گذشته |
الرّائدُ لایکذِبُ اَهَلهُ | کارد ، دسته خودش را نمیبُــرد |
یا طَبیبُ طِبَّ نَفْسَک | تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبرد؟! |
برگرفته شده ازسایت گروه درسی عربی انتشارفقط بالینک به این پست مجازمی باشد | |
دانلودازبالا یاپائین | |